سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتـــاق زیست

 

                                                              

مهمترین تکامل گرای قرن هجدهم ، ژان باپتیست لامارک (Jean Baptist Lamark- 1829-1744) بود . وی
هنگام مرگ پدر شانزده ساله بود و در کالج یسوعی درس می خواند . پس از مرگ پدر مدرسه را ترک گفت و در
جنگهای 7 ساله به ارتش فرانسه پیوست و در موناکو به خدمت پرداخت . وی پس از خدمت سربازی مطالعه طب و
گیاه شناسی را در پاریس آغاز کرد و با کار نیمه وقت در دفتر یک بانکدار به تأمین معاش پرداخت . در پاریس تحت
تأثیر «ژوس یو» ، گیاه شناس مقبول آن ایام قرار گرفت . در 1781 و 1782 در سراسر اروپا سفر کرد و به مطالعه
گیاهان و یادداشت برداری برای کتاب «فرهنگ گیاه شناسی –
Dictionary of Botany» مشغول شد . بعدا
«اطلس گیاهان فرانسه –
Flora of France» را نوشت که به وسیله دولت فرانسه انتشار یافت .
لامارک در نیمه راه تبدیل شدن به یک گیاه شناس خوب ، حوزه کار خود را به شناخت جانوران بی مهره تغییر داد و با
صرف سالها وقت یک پژوهش سیستماتیک هفت جلدی در مورد بی مهرگان فراهم آورد . مشهورترین نوشته او
«جانورشناسی فلسفی –
Philosophical Zoology» (1809) می باشد .
وی در تکامل هم سهم اساسی داشت اما هرگز قدرش شناخته نشد . لامارک دنیای حیوانات را سلسله ای می شمرد که
به ترتیب از اشکال ساده به اشکال بغرنج می رسد . برعکس «کوویه» به زوال گروهها بر اثر انقلاب عقیده نداشت
بلکه معتقد بود که هر شکل به شکل دیگر تبدیل می شود . با توجه به اینکه وی مانند دانشمندان هم دوره خود تحصیل
کرده نبود ، اما نخستین دفاع مشروح از تکامل را او به عمل آورد .
لامارک ملاحظات جسورانه ای به عمل آورد و موضوع تکامل را به تفصیل فراوان مورد نظر قرار داد و با آنکه نمی
توان او را مبتکر مفهوم توارث صفات اکتسابی دانست ، نامش همواره با این مفهوم همراه است . او به طور خلاصه
معتقد بود که :
1-    محیط ، جانوران و گیاهان را اصلاح می کند .
2-    نیازهای جدید باعث اصلاح اندام های قدیمی و در کار آوردن اندام های نو می شوند .
3-    کاربرد یا عدم کاربرد ، خط سیر رشد را تعیین می کند .
4-    این دگرگونی ها به ارث می رسند .
وی به نقش انفراد در پیدایش انواع جدید پی برد و تأثیر مجاورت را در زوال تفاوتهای میان صنف های هر نوع درک
کرد . در طبیعت وحدت می دید و برای اولین بار شجره تکامل را رسم نمود و دست کم به صورت کلی ، تعادل
فیزیولوژیک موجود در طبیعت را شناخت . وی نخستین کسی بود که برای نامیدن واحد طبیعی در برگیرنده جانوران
و گیاهان مربوط به هم واژه «نوع» را به کار برد . البته ارسطو قبلا این اصطلاح را به کار برده بود و این اصطلاح
سالها در منطق به کار می رفت و جان ری و دیگر دانشمندان نظام دهنده هم این کلمه را برای مشخص کردن گروههای
جانور و گیاه به کار می بردند ولی تعبیر امروزی این کلمه از لامارک است .
لامارک چهار بار ازدواج کرد ، فرزندان بسیار یافت ، همواره فقیر ماند و در اواخر عمر نابینا شد و در 85 سالگی به
هنگام مرگ تنها و از یاد رفته بود .

 


...

لینه در هنگام پیری پس از توفیق بی نظیری در رده بندی جانوران و گیاهان ، تلاش کرد نوع انسان را رده بندی کند .
وی همه انسانهای امروزی را در نوع و جنس واحدی به نام هوموساپینس (
Homo Sapiens) قرار داد . از جنس
هومو هیچ نمونه زنده ای روی زمین دیده نشد ، اما بعضی از اشکال سنگواره ای مانند هومونئاندرتال (
H.Neander
thalensis
) شناخته شد . وی ملاک طبقه بندی را خواصی نظیر عقل و وضع عاطفی قرار داد و بر این اساس
چهارگروه فرعی یا صنف را مشخص کرد :
1-هوموساپینس آمریکانوس(H.S.Americanus) : یا سرخ پوستان امریکایی که وی آنها را قانع توصیف می کرد
2-هوموساپینس اروپائوس : که براساس مطالعات او سرزنده بودند .
3-هوموساپینس آسیاتیکوس(H.S.Asiaticus) : شرقیانی که دارای مناعت طبع بودند.
4-هوموساپینس آفر(H.S.Afers) : سیاهان افریقایی که کند بودند.
پیداست که این معیارها کاملا ذهنی و فاقد بهره و اعتبار طبقه بندی بود که بعدها افرادی نظیر یوهان فردریش بلومن
باخ (
Johan Friedrich Blumen bach – 1840-1752) طبیعت شناس آلمانی و پدر انسان شناسی کالبدی
طبقه بندی های عینی تری پیشنهاد کردند که دراین صفحه محدود امکان توضیح طبقه بندی های آنها نمی باشد .
پس از مرگ لینه در 1778 جوزف بنکز(Joseph Banks) رئیس انجمن سلطنتی لندن پیشنهاد خرید مجموعه
گیاهی او را به مبلغ 1200 لیره مطرح کرد اما پسر وی که پس از پدر کرسی گیاه شناسی دانشگاه اوپسالا را به دست
آورده بود این پیشنهاد را رد کرد و مجموعه را نگه داشت . لینه جوان در 1783 در گذشت و مادرش وارث مجموعه
شد و مجموعه به اضافه کتابخانه و دستنوشته های لینه را جمعا به بهایی کمتر از بهای پیشنهادی برای مجموعه تنها ،
به بنکر فروخت . بنکز نیز به جیمز ادوارد اسمیت(
James Edward smith) فرزند یکی از تجار ثروتمند ابریشم
و دانشجوی پزشکی پیشنهاد کرد که پدرش را به خرید مجموعه ترغیب کند. دانشجوی جوان پذیرفت و به زودی
صاحب مجموعه وسیعی با نام لینه شد .
در 1785 اسمیت به عضویت انجمن سلطنتی پذیرفته شد و در آنجا پیشنهاد کرد انجمنی به افتخار لینه برپا شود که
برخی از اعضای انجمن را ناراحت ساخت ، اما علیرغم مخالفت ها ، این انجمن در 1788 به نام انجمن لینه بنیاد شد .
ترس اعضای انجمن سلطنتی از این بود که انجمن جدید خود را وقف تخصص در کار محدود رده بندی کند و از این
طریق بر حوزه وسیع زیست شناسی لطمه وارد آورد . اما این ترس بی جهت بود ، چون «انجمن لینه» به صورت
مجتمع مهم علمی و جامع الاطرافی در آمد که تلاشهایش وقف طبقه بندی شد ولی در عین حال تاریخ طبیعی تکامل را
تعمیق و تکمیل می نمود .
برخی دیگر از آثار لینه :
-         نظام طبیعت(System Naturae) – که مشهور ترین اثر وی می باشد .
-         انواع گیاهان(Species Plantarum)
-         جنس گیاهان(Genera Plantarum)
-         نوع گیاهان


 

                                                            

کارل فن لینه (Carl von Linnaeus – 78-1707) در یکی از نواحی روستایی سوئد نزدیک شهر«اوپسالا» به
دنیا آمد و بخش اولیه زندگی خود را در خانه آرام پدر روحانی خود که عاشق طبیعت بود گذراند . از همان اوان کودکی
و جوانی که همراه با پدر در جنگلها قدم می زد ، با مشاهده جانوران و گیاهان و بحث درباره جنبه های مختلف تاریخ
طبیعی به طبیعت علاقه مند شد .
در20 سالگی به دانشگاه «لوند» در جنوب سوئد وارد شد و سال بعد به دانشگاه اوپسالا که به خانه اش نزدیک بود
منتقل گردید . اولاف سلسیوس (
Olaf Celsius) استاد الهیات که گیاه شناس هم بود ، به شدت تحت تأثیر درک و
علاقه لینه نسبت به طبیعت قرار گرفت و از لینه دعوت کرد تا در خانه او زندگی کند و از کتابخانه اش بهره گیرد .
لینه در این خانه تفکر و مطالعه خود را بر ساختارهای تولید مثل گیاهان متمرکز ساخت و دریافت که می توان گیاهان
را براساس اجزای تولید مثل به گروه های متمایز تقسیم کرد. وی در این مورد مقاله ای نوشت که در1730با عنوان
«مقدمه ای بر لقاح به وسیله گل –
Introduction to Floral Nuptials» منتشر شد . در این مطالعات اولیه بود
که لینه با ساختارهای تولید مثل مانند مادگی و پرچم که بعدا پایه رده بندی گیاهان شدند آشنایی یافت .
لینه هنگامی که برای ایراد سخنرانی به فالون (Falun) رفته بود با سارا لیزا مورو (Sara Lisa Moraeus) آشنا
شد و از او خواستگاری کرد . اما پدر سارا ، دکتر یوهان مورو به شرطی به این ازدواج رضایت داد که لینه به هلند
برود و پیش از عروسی دکترای پزشکی خود را دریافت کند . وی پس از دریافت درجه دکتری خود ، در هلند پزشک
فوق العاده یک بانکدار و تاجر ثروتمند اهل آمستردام به نام ژرژ کلیفورد (
George Clifford) شد که در املاک
وسیع خود موزه و بستان و باغ گیاه شناسی داشت و از سرتاسر جهان گیاهانی برای آنها وارد کرده بود . برای لینه
جایی بهتر از اینجا پیدا نمی شد .
یکی از کتابهای لینه به نام «بستان سرای کلیفورد – Hortus Cliffortianus» که شامل توضیح و تصویرهایی از
گیاهان باغ کلیفورد است به آقای کلیفورد تقدیم شده است .
لینه پس از سه سال زندگی در هلند و انتشار هفت کتاب کاملا مشهور شد و از هر گوشه جهان منصب های مختلفی به
او پیشنهاد می کردند اما او هیچیک از آنها را نپذیرفت و به میهن بازگشت و با سارا لیزا ازدواج کرد .
لینه در استکهلم به طبابت پرداخت ، اما به زودی دریافت که علاقه ای به جنبه های عملی و حرفه ای طب ندارد .
همین که مطب را خلوت می دید به محله های فقیرنشین می رفت و مجانا به معالجه بینوایان مسلول و مبتلا به
بیماریهای آمیزشی می پرداخت . وی پس ازطبابت در استکهلم به سمت پزشک ارشد فرماندهی نیروی دریایی سوئد
برگزیده شد و مدتی بعد به عنوان پزشک ملکه اتنخاب گردید . اما شاد ترین لحظه زندگی حرفه ای او هنگامی بود که
مقام استادی فیزیک و طب در دانشگاه اوپسالا به سال 1741 به وی پیشنهاد شد .
لینه 24 طبقه گیاه شناخته بود که گرچه امروز خیلی کم به نظر می رسد برای آن روز کافی بود. پایین ترین طبقه یعنی
نهان زادان از لحاظ لینه «زباله دانی» نظام رده بندی بود و او هر گیاهی را که ساختار تولید مثلی مشخصی نداشت به
آن سرازیر می کرد .
لینه در اواخرعمر کوشید تا جانوران جهان را هم مانند گیاهان طبقه بندی کند . در 1748 در41 سالگی اطلس جانوری
سوئد را که مشتمل بر توصیف 300 نوع سوسک و انواع بسیاری از جانوران دیگر بود ارائه کرد . لینه طی کار خود
در حدود 4000 نوع جانور را توضیح داد در حالیکه امروز ما تعدادی در حدود 800000 نوع را می شناسیم که
بسیاری از نظام دهندگان مشتاق تعداد این مخلوقات را یک میلیون نوع برآورد می کنند .

 

                               

                                                                                                                                                            ادامه دارد ...


 

                                                               

 

جان ری (John Ray- 1705-1627) را همراه با لینه از بنیان گزاران اصلی علم زیست شناسی سیستماتیک می
شناسند . وی اندیشه انتخاب نوع را به عنوان واحد بنیادی جمعیت مطرح کرد و انواع و گروههای بزرگتر را بر حسب
نظامی که به ادعای او تسلسل عددی «نقشه خالق» بود در گروههای بزرگ طبقه بندی جای داد که البته بعضی از این
دسته بندی ها غلط از کار در آمد .
ری آهنگرزاده ای بود که در بلک ناتلی (Black Notley) نزدیک برین تری (Brain tree) در اسکس (( Essex
انگلستان زندگی می کرد . تعلیمات مقدماتی را در همان برین تری دید و سپس در16 سالگی به کاترین هال
Catterine Hall) در کمبریج (Cambridge) وارد شد. پس از سه دوره درسی ، خود را به کالج «تری نیتی»
منتقل کرد و درآنجا تحت تربیت «جیمز دوپورت» استاد زبان یونان واقع شد .
وی هرچه بر سنش افزوده می شد ، علاقه اش به تاریخ طبیعی بیشتر می شد و انرژی بیشتری را صرف پروژه های
زیست شناختی می کرد . در این ایام ری و شاگردانش برای مشاهده و مطالعه جانوران و گیاهان در انگلستان و ویلز و
به ویژه در حومه کمبریج به گردش می رفتند . ری در 1669 موفق شد تا گیاهنامه ناحیه کمبریج که نخستین اثر در نوع
خود بود را بنویسد .
ری به همراه شاگرد و ملازم همیشگی اش فرانسیس ویلوبای (Willughby-72-1635) یک تیم دو نفری تشکیل دادند
که برای مطالعه و جمع آوری نمونه های جانوری و گیاهی به اکناف سفر می کردند و بر اساس توافق ، ری در مورد
گیاهان و ویلوبای در مورد جانوران به تحقیق می پرداختند . ری میوه ، برگ و اجزای گل را به عنوان پایه رده بندی
انتخاب کرد و برای مطالعات نظام یافته خود طرح مشخص تعیین کرد . ری در 1667 کاتالوگ گیاهان بریتانیا را منتشر
کرد که توصیف مشروحی از گیاه نامه جزایر بریتانیا بود . در 1669 به عضویت انجمن سلطنتی برگزیده شد و همراه با
ویلوبای در «مراودات فلسفی» مقاله ای با عنوان «آزمایش هایی بر روی حرکت شیره در درختان» منتشر ساخت .
ری درشاهکارخود درمورد ساختار،فیزیولوژی، توزیع و طرز رشد گیاهان اطلاعاتی ثبت کرده است و ازحدود 18600
گیاه که در واقع تمام گیاهان شناخته شده آن زمان بوده نام برده است.
ری در 1684 کار ویلوبای را در مورد پستانداران و خزندگان دنبال کرد و دستنوشته های او را در مورد ماهیان پس از
ویراستاری در 1686 منتشر ساخت . پژوهش های ری در مورد «چارپایان و خزندگان –
Quadrupeds and
Reptiles
» (1693) مهمترین کار جانورشناسی او به حساب می آید . وی نظریه ارسطو را در مورد تقسیم پستانداران
به جانوران تک سم ، زوج سم و انگشت دار نپسندید و به جای آن نظامی شامل دو دسته پیشنهاد کرد ، سم داران و ناخن
داران .
بهترین اثر او در حیطه حشره شناسی «فلس بالان – Lepidoptera» نام داشت که سلسله مراتب حشرات را توضیح
می داد .
در این هنگام سلامت ری تا حدودی از دست رفته بود و وی به ناچار به همراه زن و فرزندانش به میلادگاه خود یعنی
«بلک ناتلی» بازگشت . اما علاقه بیش از حد او به کار اجازه استراحت به او را نمی داد و چون خودش قادر به حرکت
کردن نبود فرزندان و دوستانش را برای جمع آوری نمونه ی حشرات می فرستاد . به هر حال وی با وجود موانع بسیار
موفق شد مقاله ای در مورد رده بندی حشرات تهیه کند که این مقاله در 1704 آماده انتشار شد .
ازدیگرآثار وی می توان به«مباحثات مادی والهی-Physical,theological Discourses» اشاره کرد که مقاله ای
است در مورد سنگواره ها و دیگر جنبه های زمین شناسی که در 1713 و پس از مرگ وی منتشر شد . او علیرغم
کسالت ممتد تا 78 سالگی زنده ماند و در 1844 به افتخار وی «انجمن ری» با هدف انتشار آثار او در مورد تاریخ
طبیعی تأسیس شد .
کار جان ری در گیاه شناسی و جانورشناسی اساسا بر پایه توضیح و رده بندی استوار بود . او با رضایت خاطر ، خویش
را وقف مشاهده ، متمایز ساختن ، تعریف و نظم دادن اطلس های گیاهی و جانوری مناطق مختلف به شیوه سیستماتیک
کرد . وی تأکید داشت که رده بندی موجودات باید بر اساس ساختار صورت بگیرد نه بر اساس مشخصات غیر اساسی
مانند رنگ و اندازه و شکل ظاهری . این رهنمود مهم بر نحوه برداشت بسیاری از متأخرین تأثیر نهاد .

 


 

                                                                        

        

یواخیم یونگ (Joachim Jung – 1657-1587) پس از پایان تحصیل در رشته طب در پادوا به زاد و بوم خود ،
آلمان بازگشت و به تدریس گیاه شناسی و انجام پژوهشهای گیاه شناختی پرداخت و در پیشرفت نظام های گیاهی سهمی
بزرگ به عهده گرفت . تا هنگامی که زنده بود اثری از او انتشار نیافت ، اما جزوه های وی که نزد دانشجویانش مانده
بود ، در 1662و1679در دو جلد کوچک منتشر شد . یونگ مطالب را بسیار موجز نوشته بود و آثار وی نشان می دهند
که تا چه حد در کار رده بندی تبحر داشته است . وی غنچه و گل را به عنوان معیار تمیز گیاهان در نظر گرفت ، اما
نظیر دیگر معاصران نتوانست اهمیت علمی این اجزاء را در تولید مثل گیاهان دریابد. مسأله چگونگی تولید مثل گیاهان
که در قرن هفدهم مورد علاقه و توجه بسیار بود سرانجام در 1694 به وسیله «کامراریوس» حل شد . اما نظرات وی تا
نیمه قرن هجدهم پذیرفته نشد .
یونگ اصطلاحات و عبارات بسیاری وضع کرد که تا زمان ما در طبقه بندی گیاهان اعتبارخود را حفظ کرده اند .
اصطلاحاتی مانند برگهای ساده و مرکب ، برگهای متقابل و متناوب ، دمبرگ ، پرچم ، خامه ، گره و بند را نخستین بار
یونگ به کار برد . او برای اولین بار در گلهای مرکب گلهای کوچک پهن (
disk floret) را از گلهای رشته ای (ray
floret
) تشخیص داد و برای فهرست بندی گیاهان یک نظام دو اسمی برگزید که در آن یک نام کلی برای تعیین جنس و
یک نام ثانوی برای مشخص کردن نوع گیاه به کار می رفت . یونگ به هنگام تحصیل در پادوا تحت تأثیر «چزال
پینو» واقع شد . نظام نام گذاری پیشنهادی او نظام پیشرفته ای بود که بر پایه نظام های ابتدایی پیش از آن بنا شده بود و
به نظام مدرن نام گذاری نزدیک می شد .