یوهانس مولر (Johannes Muller- 58-1801) یکی از فیزیولوژیست های بزرگ قرن نوزدهم آلمان بود . پس
از تحصیل طب ، استاد کالبدشناسی و فیزیولوژی دانشگاه بن شد و به عنوان مؤلف «راهنمای فیزیولوژی-Hand
book of Physiology» که به عنوان درسنامه و مرجع ، کاربردی وسیع یافت مشهور شد . فیزیولوژی به صورت
علم در می آمد و مولر در این زمینه پیشتاز بود . وی هم از طریق کتابها و هم از طریق تدریس و انجام آزمایش های
دست اول در پیشرفت علم سهیم می شد . در کارهای خود کالبدشناسی تطبیقی ، شیمی و فیزیک را در هم می آمیخت و
رابطه آنها را با مسائل فیزیولوژیکی نشان می داد و این شیوه در شکل دادن آینده این دانش یک پیشرفت اساسی بود .
علاقه اصلی او به اندام های حس و چگونگی ایجاد احساس معطوف بود . وی آزمایش های شایسته ای در مورد حس
رنگ به عمل آورد که بعضی از آنها دست اول بود . در کالبدشناسی اندامهای صوتی هم کارکرد و ارتباط ساختارها و
صداهای مختلف را معین ساخت . ساختمان گوش درونی را مطالعه کرد و مکانیسم دریافت علائم صوتی و انتقال آنها
به مغز را کشف کرد .
مولر بیشتر به خاطر «نظریه انرژی ویژه عصب» شهرت دارد . بر اساس این نظریه ، علائم در اندامهای خاص
حسی ایجاد و از طریق کانالهای معین به دستگاه مرکزی عصبی منتقل می شود . وی به طور تجربی نشان داد که کانال
ویژه ای که علامت از طریق آن انتقال می یابد مهم تر از نوع محرک است . امروز ما رویدادهای خارجی را
برانگیزنده فعالیت های ویژه عصب های معین می دانیم که به نوبه خود علائم را به مغز می رسانند و در آنجا هر
احساس ، ترجمه و تعبیر می شود .
مولر در بخش بعدی زندگی به جنبه های وسیع ریخت شناسی و جنین شناسی هم علاقه مند گردید و بعضی از
موضوعات مهم حوزه زیست شناسی مانند کالبدشناسی ذره بینی بافت های غده ای و غضروفی ، با کارهای مستقل وی
روشن شد . یکی از اقدامات وی که نبایستی دست کم گرفته شود تربیت تعداد زیادی دانشجوی برجسته بود که به جنبه
های متعدد کالبدشناسی و فیزیولوژی پرداختند . از جمله :
1- تئودور شوان – جانورشناس معروفی که نظریه سلولی را تأیید و صورت بندی کرد .
2- رودلف ویرچو – که مطالعات میکروسکوپی را در حیطه آسیب شناسی به کار گرفت و «پدر آسیب شناسی
سلولی» شد .
3- هرمان هلمولتز – که در مطالعه الکتریسیته جانوران از گالوانی پیروی می کرد .