کالبدشناسی تطبیقی در فرانسه طی دوران انقلابی 1790 تا 1815 به رهبری ژرژ کوویه (Georges Cuvier –
1832-1769) به سطحی عالی ارتقا یافت . در آن دوران کوویه علاقه وافری به تاریخ طبیعی پیدا کرد و به جمع
آوری ، تشریح و ترسیم حیوانات ساحلی پرداخت . وی به واسطه تشویق های فردی به نام «اتی این ژوفرواسنت
هیلر-Etienne Geoffroy Saint Hilaire» به پاریس آمد و ابتدا در مدرسه مرکزی دانشکده فرانسه و سپس به
عنوان استاد کالبدشناسی تطبیقی در باغ نباتات به کار گمارده شد .
وی در مدت کوتاهی به عنوان بزرگترین کالبدشناس فرانسوی شناخته شد .
مقایسات او درباره جانوران عصر حاضر باعث علاقه اش به سنگواره ها شد و نظریه انقلاب درآفرینش
Catastrophism) را ارائه کرد که با معتقدات مذهبی و مشاهدات او درباره توالی و توارث انواع مختلف حیوانات
خویشاوند مطابقت داشت . وی در زمینه دیرین شناسی مهره داران و در عین حال کالبدشناسی تطبیقی و تاریخی
طبیعی رهبری برجسته و سرشناس شد .
از نخستین دستاوردهای کوویه در زمینه کالبدشناسی تطبیقی ، مطالعات او درباره فیل ما قبل تاریخ (ماموت) و رابطه
آن با فیلهای عصر حاضر بود به گونه ای که وی توانست با قطعات ناقصی از استخوانهای جمع آوری شده ، یک فیل
کامل را از نو سر هم کند .
کوویه با دانش وسیعی که از کالبدشناسی تطبیقی تمام گروههای حیوانات داشت ، تصمیم گرفت همانند برخی از
متأخران خود به ویژه لینه به نظام دهی و طبقه بندی کامل سلسله حیوانات بپردازد . لینه حیوانات را بر مبنای
اختصاصات خارجی شان دسته بندی کرده بود ، در حالیکه کوویه طبقه بندی خود را بر اساس ساختار بدن حیوانات و
بستگی ها و نسبت های آن با بخشهای داخلی شان قرار داد و نخستین کسی بود که در یک نظام طبقه بندی از
کالبدشناسی تطبیقی استفاده کرد .
او در کتاب «تاریخ طبیعی حیوانات – Natural History Animale» (1798) که شامل طرحی برای طبقه بندی
سلسله حیوانات به چهار گروه بزرگ بود ، کشفیات خود را منتشر ساخت .
در دسته بندی فرمانروایی حیوانات نیز این نظر ارسطو که سلسله حیوانات سلسله ای تصاعدی است که بر مبنای
میزان «رویندگی» و«روح حیوانی» قرار دارد ، رهنمای کوویه بود . کوویه دو اندام اصلی کارکردهای حیوانی
تشخیص داد : یکی قلب و سیستم گردش خون که تصور می کرد مرکز «کارکردهای رویندگی» یعنی رشد و تولید مثل
؛ و دیگری مغز و نخاع که تصور می کرد وظیفه دار «کارکردهای حیوانی» یعنی حرکت فعال و سیستم عضلانی
هستند .
نظریه دیگر کوویه که بر آن رد پای اصول ارسطویی مشهود است ، نظریه ارتباط متقابل بخشها و اندام هاست . کوویه
به مطالعه بخشها و اندام های مختلف بدن حیوانات به طور مستقل اکتفا نمی کرد ، بلکه می خواست چگونگی
ارتباطات موجود بین آنها را نیز دریابد . او به ارتباط تنگاتنگ میان ساختارهای داخلی و خارجی حیوانات و ارتباط
متقابل میان ساختارها و عادات زندگی آنها پی برد و مشاهده کرد اندامها به تنهایی دارای هیچ کارکردی نمی باشند و به
طور مجزا و منفرد بی مصرف هستند ؛ این اندامها صرفا جزئی از یک کل زنده اند . برای مثال حیوانات گوشتخوار
دارای دید خوبی هستند ، می توانند با سرعت بدوند ، چنگالهایی برای صید و نگاه داشتن طعمه خود دارند و برای پاره
کردن شکار دارای دندانهای تیز با موقعیت مناسب در آرواره هستند .
کوویه مشاهدات و نظریه های خود در مورد فسیلها را یکجا در کتابی که عنوان ترجمه انگلیسی آن «تحقیق درباره
استخوانهای فسیل – Research on Fossil Bones» (1825)است ، فراهم آورد ؛ این کتاب سنگ بنای علم
دیرین شناسی شد . وی در زمینه کالبدشناسی تطبیقی و دیرین شناسی مهره داران سرآمد دوران خود بود .
کوویه از لحاظ فلسفی مترقی تر از سایرین بود ، زیرا طرح آفرینش موجودات را به گونه ای طبیعی تر ترسیم ساخته
و برای فسیلها توضیحی طبیعی ارائه کرده بود . فرضیه نا پخته تحولات و تغییرات جهشی و ناگهانی (کاتاستروفیسم
کوویه که پیش از مقبولیت عام مفهوم تکامل ، مطرح شد و فرمول بندی گردید بر هیچکدام از دیگر فرضیات مطرح
شده ارجحیت نداشت . متأسفانه تأثیر شگرف و درخشان کوویه به عنوان خطیب ، نویسنده و طراح ، سالهای سال پس
از مرگش باعث پایدار ماندن اشتباهش شد .