http://bioclub.ParsiBlog.comاتـــاق زيستParsiBlog.com ATOM GeneratorThu, 28 Mar 2024 14:14:19 GMTسجاد فرخ يار515tag:bioclub.ParsiBlog.com/Posts/152/Epigenetic+reprogramming%3a++roads+to+pluripotency/Sat, 30 Sep 2017 19:56:00 GMTEpigenetic reprogramming: roads to pluripotency<div dir='rtl'><p dir="ltr"> </p><br><p dir="rtl"><strong>Abstract</strong> <strong>:</strong></p><br><p dir="rtl"><strong><br /></strong></p><br><p>در موجودات پر سلولي بيان افتراقي ژن از يک ژنوم مشترک يک مطالعه پايه اي در مورد اپي ژنتيک است. </p><br><p>در طول تمايز سلول هاي بنيادي ويژگي منحصر به فرد خود را در حفظ پر تواني سلولي و خود نوزايي براي تبديل به انواع مختلف سلول ها را پس از دريافت سيگنال هاي محيطي خاص نشان مي دهند. </p><br><p>اين فرايندها نمونه هايي از نقش مهم اپي ژنتيک در تعديل ميان ژن هاي مشترک و فراهم کردن ارتباط بين ژنوتيپ و فنوتيپ است.</p><br><p>(Crosstalk between microRNA and Epigenetic Regulation in Stem Cells- Keith Szulwach, Shuang Chang, and Peng Jin-Springer-Verlag Berlin Heidelberg 2010)</p><br><p> </p><br><p>تنظيمات اپي ژنتيکي مکانيسمي را پيشنهاد مي دهد که بدون اين ها در توالي نوکلئوتيدهاي ملکول هاي DNA تغييري صورت گيرد، در بيان الگوهاي ژني تغيير صورت گيرد.</p><br><p align="right"> (EPIGENETIC REGULATION OF PLURIPOTENCY- Eleni M. Tomazou and Alexander Meissner - 2010 Landes Bioscience and Springer Science+Business Media)</p><br><p> </p><br><p> </p><br><p>عوامل اصلي کنترل بيان ژن در طي رشد و نمو سلول ها مربوط به مکانيسم هاي اپي ژنتيکي شامل: </p><br><p>1- تغييرات در سطح هيستون 2- متيلاسيون DNA </p><br><p>3 - تنظيمات وابسته به RNAهاي غيرکد شونده 4- غير فعال شدن کروموزوم x <span>مي باشد.</span></p><br><p> </p><br><p>در اين مقاله، ما علاوه براينکه به توضيحات در مورد اين مکانيسم ها مي پردازيم، به چند روش مورد اشاره در زمينه برنامه ريزي مجدد اپي ژنتيک مانند: </p><br><p class="MsoListParagraphCxSpFirst">1-<span> </span>انتقال هسته سلول هاي سوماتيک</p><br><p class="MsoListParagraphCxSpLast">2-<span> </span>همجوشي هسته ها يا عصاره سلول ها </p><br><p>3- القاي سلول هاي پرتوان به وسيله ملکولهاي مشخص مي پردازيم. </p><br><p> </p><br><p> <strong>Introduction</strong><strong>:</strong></p><br><p>علم اپي ژنتيک مکانيسمي را پيشنهاد مي کند که بدون اينکه در توالي نوکلئوتيدهاي ملکول DNAتغيير صورت گيرد، در بيان الگوهاي ژني تغيير صورت گيرد. </p><br><p align="right">(EPIGENETIC REGULATION OF PLURIPOTENCY- Eleni M. Tomazou and Alexander Meissner - 2010 Landes Bioscience and Springer Science+Business Media)</p><br><p align="right"> </p><br><p>سلول هاي بنيادي از توده داخلي سلول هاي جنيني مشتق مي شوند. (ICM) </p><br><p>اين سلول ها را که از جنين موش 5/3 روزه در مرحله بلاستوسيت خارج نموده اند، در محيط کشت قرار مي دهند. اگر در محيط کشت اين سلول ها، فاکتور LIF حضور داشته باشد، توان سلول ها به طور نامحدود باقي مي ماند. اگر در محيط کشت اين سلول ها، فاکتور LIF نباشد، تمايز سلول هاي بنيادي به سمت EB<sub>s</sub> و اجسام شبه جنيني پيش رفته ( توان محدودتر شده) و3 رده سلولي اوليه ( اکتودرم، اندودرم، فرودرم) را ايجاد مي کند. </p><br><p>اين پروسه به 2 ويژگي خاص اشاره مي کند: </p><br><p>1- Self renewal: خودنوزايي بيان مي کند که Es توان نامحدودي دارند. </p><br><p>2- Pluripotency: پرتواني بيان مي کند که سلول ها توان خود را براي ايجاد لاين خاصي از سلول ها محدود مي کنند. </p><br><p>رده اي که به سلول هاي سوماتيک، و رده اي که به سلول هاي جنيني تمايز مي يابد. ( در محيط in vitro,in vivo ). </p><br><p>از پتانسيل اين سلول ها براي مدل سازي تکوين جنين انسان و تامين ذخيره نامحدودي از سلول هاي مشتق شده از (hES) براي درمان پيوندي يا تحقيقات دارويي و تکويني استفاده خواهد شد. </p><br><p> </p><br><p><strong>Epigenetic modification</strong>:</p><br><p> </p><br><p> DNA در يوکاريوت ها درون يک کمپلکس پروتئيني به نام کروماتين قرار گرفته است. نوکلئوزوم واحد ساختماني ساختار کروماتين است. </p><br><p>هر نوکلئوزوم متشکل از اکتامري از پروتئين هاي هيستوني، 2 ملکول از هريک از هيستون هاي H4 , H3 , H2B , H2A است. </p><br><p>سپس نوکلئوزوم ها توسط H<sub>1</sub> به هم پيچيده مي شود. H<sub>1</sub><sub> </sub>بهصورتDNAرابط در بين نوکلئوزوم ها متصل مي شود. </p><br><p>ساختار کروماتين به وسيله عناصر تنظيمي و فاکتورهاي وابسته به رونويسي در نقاط خاصي، بيان ژن را تحت تاثير قرار دهند. </p><br><p>تغييرات هيستون ها و متيلاسيون DNA، دوتا از مهمترين فاکتورهاي موثر در ساختار کروماتين هستند. </p><br><p><strong> </strong></p><br><p><strong>Modulator or chromatin stracture and dynamics </strong></p><br><p>ساختار و ديناميک تعديل کننده هاي کروماتيني: </p><br><p>فاکتورهاي وابسته به ATP تغيير دهنده ساختار کروماتين مربوط به دسته اي از هيدرولازهاي آنزيمي هستند که بين هيستون، DNA قرار مي گيرد. </p><br><p>اين تغييرات نوکلئوزوم را در جهت سازش و موقعيت يابي سوق مي دهد. </p><br><p>فاکتورهايي که باعث بالارفتن توانايي DNA در طول تنظيم ژن و ترجمه مي شود، شامل گروهي از SNF | SW1 , NuRDMi -2 | CHD , ISW 1 , INO 8 است. </p><br><p>هر يک از اين فاکتورها در فرايندهاي بيولوژيکي شامل تغيير در DNA تنظيم نقاط وارسي، رونوشت برداري از DNA، حفظ تلومرها، جدايي کروموزوم ها و ... نقش دارد. </p><br><p> </p><br><p align="right"><strong> </strong></p><br><p align="right"><strong>Histon modifications: </strong></p><br><p><strong> </strong></p><br><p>تغييرات هيستوني:</p><br><p> </p><br><p>پروتئين هاي هيستوني در ساختار کروماتين نقش کليدي را در نوکلئوزوم دارند. </p><br><p>تغييرات روي آن ها مي تواند باعث برهم خوردن آرايش کروماتين شود. </p><br><p>پروتئين هاي هيستوني داراي يک دم آمينوترمينال اند که به سمت خارج برآمده شده و داراي يک دُومين کربوکسيل که به شکل کروي ( Globular) در داخل نوکلئوزوم قرار گرفته است. </p><br><p>پروتئين هاي هيستوني به ويژه در ناحيه دم خود در معرض تغيير شکل هاي پس از ترجمه قرار مي گيرند. که در مجموع تحت عنوان تغييرات هيستوني ناميده مي شوند. </p><br><p>اين تغييرات شامل استيله و متيله شدن کوئيتينه شدن اسيدهاي آينه ليزين (K)، فسفريله شدن شدن سرين(S) ، ترئونين (T)، متيلاسيون آرژنين(K) مي باشد. </p><br><p>پيوستن اين زير مجموعه ها با هم مي تواند در فعال کردن يا سرکوب کردن ژن نقش داشته باشند. </p><br><p>آنچه باعث فعال کردن رونويسي و باز کردن نواحي کروماتين مي گردد شامل اسيتلاسيون H4K16 , H3K14, H3K9، مونومتيلاسيون و تري متيلاسيون H3K4و تري متيلاسيون H3K36 <span>مي باشد. </span></p><br><p>آنچه امروزه به عنوان مکانيسم اصلي مديفيکاسيون روي ساختار کروماتين مطرح مي شود، در نواحي تغيير يافته کروماتين است. </p><br><p>در مبحث تاثير مديفيکاسيون ها، اصطلاحي به نام کد هيستوني مطرح مي شود. </p><br><p>که به معني تلفيق چند مديفيکاسيون مختلف و ارتباط متقابل آن در بروز يک عملکرد بيولوژيکي خاص است. </p><br><p> </p><br><p><strong>DNA methylation</strong></p><br><p>ميتيلاسيون DNA: </p><br><p>مطالعه بر روي ميتيلاسيون DNA <span>يکي از بهترين نقاطي است که در زمينه اپي ژنتيک بر روي ملکول </span>DNA موثر است. </p><br><p>ميتيلاسيون DNA شامل افزوده شدن گروه ميتيل روي بازسيتوزين موجود در نواحي غني از دي نوکلئوتيد CPG در سطح ژنوم مي باشد که به جزاير CPG معروف اند. </p><br><p>در پستانداران الگوي ميتيلاسيون به طور پايداري توسط آنزيم DNA ميتيل ترانسفر (DNMT) حفظ مي شود. </p><br><p>اين آنزيم در هنگام همانند سازي در صورت ميتيله بودن رشته DNA مادري، مي تواند رشته تازه ساخته شده را ميتيله نمايد. </p><br><p>DNA غيرميتيله به صورت de novo و به وسيله آنزيم هاي DNMT <sub>3b</sub> , DNM<sub>T 3a</sub>ميتيله مي گردد. </p><br><p>ميتيلاسيون DNA نقش مستقيمي در تنظيم ساختار کروماتين ايفا مي کند. </p><br><p>در مراحل جنين زايي، الگوي ميتيلاسيون در سطح ژنوم پاک شده و موج ميتيلاسيون جديدي بعد از مراحل لانه گزيني شکل مي گيرد. </p><br><p>پس از لقاح و قبل از اولين تقسيم سلول تخم، ژنوم پدري به طور فعال ميتيله مي شود. </p><br><p>بعد از اولين تقسيم سلول تخم، به خاطر عدم بيان آنزيم DNMT1 <span>دميتيلاسيون غيرفعال در ژنوم پدري و مادري رخ مي دهد. </span></p><br><p>ژنوم جنين پيش از لانه گزيني با حضور DNA ميتيل ترانسفراز و به صورت denovo، الگوي جديدي از ميتيلاسيون به خود مي گيرد. اين روند در طي لانه گزيني ادامه خواهد داشت و الگوهاي اپي ژنيتيکي متفاوتي در رده هاي سلولي مختلف شکل مي گيرد. بنابراين در راستاي عملکرد پرتواني سلول هاي بنيادي در ICM، ژنوم اين سلول ها، با الگوي ويژه اي برنامه ريزي خواهند شد. </p><br><p> </p><br><p> </p><br><p> </p><br><p><strong>micro RNA: </strong></p><br><p>RNAهاي کوچک تنظيم گر بين 21 تا 30 نوکلئوتيد طول دارند که از جمله آن ها مي توان به micro RNA ها اشاره کرد. که داراي توالي و ترتيب خاص تنظيم کنندگي براي پس از رونويسي بر روي هزاران mRNA را دارد. در نتيجه در سلول هاي مختلف باعث ايجاد شکل هاي گوناگون مي گردد. </p><br><p> micro RNA در تنظيمات اپي ژنتيک در طول نروژنز از سلول هاي بنيادي حائز اهميت اند. </p><br><p> </p><br><p><strong>Adult neural Stem cell and neuregenesis </strong></p><br><p>در بالغين، سلول هاي بنيادي در بسياري از بافت هاي زنده نقش بحراني را برعهده دارد. که مسئول اصلاح و تعمير در بافت هاست. </p><br><p>سلول هاي بنيادي عصبي چندين گروه سلولي اند که داراي نقش هايي است ه آن ها را به وسيله خود نوزايي و توليد از تمايزات سلولي به خصوص در سيستم عصب کسب کرده است. </p><br><p>نروژنز به فرايندي اطلاق مي شود که در طي آن از سلول هاي بنيادي عصبي سلول هاي عصبي جديد ايجاد مي شود. که شامل تکثير و تعيين سرنوشت از NSCs، مهاجرت و بقاي سلول هاي عصبي جوان و بلوغ آن ها و اجتماعي از نورون هاي بالغ جديد است. </p><br><p>از زمان کشف نروژنز سلول هاي بالغ، نروژست ها و زيست شناسان تکاملي به دنبال کشف مکانيسم هايي تنظيمي و عملکرد اين فرايند شدند. </p><br><p>عوامل خارجي که سبب خود نوزايي NSC و پرتواني مي باشد شامل، تغييرات پاتولوژي، فيزيولوژي، آندوکرين مي باشد. </p><br><p>اين مکانيسم هاي ملکولي منجر به کشف اپي ژنتيک NSC <span>و ايجاد سلول هاي عصبي جديد از سلول هاي بالغ عصبي شد. </span></p><br><p> </p><br><p><strong>Micro RNA Function in NSCs and Neurogenesis </strong></p><br><p>عملکرد Micro RNA در سلول هاي بنيادي مغز و نروژنز:</p><br><p>اولين بار به حضور Micro RNAها در کرم C.elegans پي برده شد. و متوجه شدند که Micro RNA از جهت اينه در يک نوع سلول و به شيوه اي خاص عمل مي کند، شناخته شده است. </p><br><p>micro RNAها در سطوح بالايي از سيستم عصب مرکزي بيان مي شود. </p><br><p>همچنين نشان داده شده که اين الگوي بيان Micro RNA به طور ديناميک و پويا در طول تمايز Esc<sub>s</sub> انساني به نرون هاي اجدادي و نرون هاي بالغ دستخوش تغيير قرار مي گيرند. </p><br><p>يکي از مثال هاي مناسب micro RNA که تکامل سلول هاي عصبي از ES را تحت تاثير قرار مي دهد بيان بالاي RNA , mir 125 a mi در مغز است. </p><br><p>در اين مدل شماتيک، تنظيمات اپي ژنتيک توسط micro RNA و در تعيين سرنوشت سلول نشان داده شده است: </p><br><p>در زمان اتصال پروتئين هاي متصل شونده در زمان متيلاسيون (MED s) DNA و تغييرات در کمپلکس کروماتين، از رونويسي micro RNA جلوگيري شده است و نتيجه آن کاهش بيان micro RNA است. در ادامه اين نتيجه، موجب افزايش mRNA مورد نظر گرديده و رونويسي از mRNA صورت گرفته و سرنوشت سلول تعيين مي شود. </p><br><p>اما در زمان بيان micro RNA، سبب مي شود که مقدار بيان RNAm کاهش يافته و رونويسي صورت نگيرد. به وسيله Micro RNA مي توان به طور مستقيم بيان چند mRNA هدف را تحت تاثير قرار داد. </p><br><p>توانايي بالقوه در تعاملات چندگانه و اپي ژنتيکي تحت تاثير تنظيمات Micro RNA در تمايزات سلول هاي عصبي و عملکرد سلول هاي بنيادي نقش دارد. </p><br><p>گاه به طور همزمان يک micro RNA روي بيان چند mRNA اثر مي کند. </p><br><p>در نقاطي پره هاي mRNA روي micro RNA همپوشاني شده است. </p><br><p> </p><br><p>(Crosstalk between microRNA and Epigenetic Regulation in Stem Cells- Keith Szulwach, Shuang Chang, and Peng Jin-Springer-Verlag Berlin Heidelberg 2010)</p><br><p> </p><br><p><strong> </strong><strong>X – inactivation and X – reactivation :</strong></p><br><p>X غيرفعال و فعال شدن مجدد آن: </p><br><p>غيرفعال شدن کروموزوم X يکي از نشانه هاي اپي ژنتيک در تکامل پستانداران محسوب مي شود. </p><br><p>اين تنظيمات در سطح کروموزوم X براي تکوين مراحل اوليه جنيني در سلول هاي ژرمينال ضروري است. </p><br><p>زمان فعال شدن مجدد chrx در محيط (in vivo) در اواخر بلاستوسيت در اپي بلاست و در طول تکامل سلول هاي ژرمينال است. </p><br><p>فعال شدن مجدد chrx <span>در سلول هاي سوماتيک بالغ يا بلاستوسيت هاي موش در سلول هاي پرتوان به وسيله فاکتورهايي صورت مي گيرد. </span></p><br><p>غيرفعال شدن chrx در سلول هاي سوماتيک يکي از برنامه ريزي هاي مجدد است. </p><br><p>در شکل مدلي ارائه شده که به وسيله آن ارتباط بين پرتواني سلول و ژن xist را به خوبي نشان مي دهد. </p><br><p>(غيرفعال شدن chrx <span>در جنين نيازمند منطقه ي ويژه اي از </span>chr است که مرکز غيرفعال شدن x ناميده مي شود. </p><br><p>بررسي ها نشان داده شده حذف اين ناحيه، غيرفعال شدن chrx <span>به همراه دارد. </span></p><br><p>ژن xist بر روي chrx قرار داشته و مسئول اصلي پديده غيرفعال شدن کروموزوم x مي باشد. اين ژن فقط در chrx <span>غيرفعال، روشن است.)</span></p><br><p>Nanog , Sox2 oct4 در محل Intron1 اتصال برقرار کرده، بنابراين دستور سرکوب رونويسي را صادر مي کند. </p><br><p>از طرفي Rex1 , c – myc , oct4 , Sox2 , KLF4 <span>در جايگاه اينهانسر </span>Dxpas34 و يا Xist اتصال برقرار کرده که نتيجه آن فعال شدن tsix شده و اين امر خود موجب عدم بيان xist است. </p><br><p>2تا از فعال کننده هاي بيان Rnf12 , gpx , xist است که براي پرتواني سلول هاي داراي سطح پاييني است. </p><br><p> </p><br><p>Rnf12 سرکوب کننده هاي فعال براي فاکتورهاي پرتواني سلول در نقاط تنظيمي است. </p><br><p>اما هنوز به طور آشکار نقش JPX مشخص نيست. </p><br><p>بنابراين فاکتورهايي که باعث پرتواني سلول ها است شامل دو دستور مستقيم و غيرمستقيم سرکوب xist مي باشد. </p><br><p>در مرحله غيرفعال شدن chrx، فاکتورهاي پرتواني سلول ها اتصالشان از اين جايگاه قطع مي شود. </p><br><p class="MsoListParagraphCxSpFirst">1-<span> </span> سرکوب ژن xist به وسيله فاکتورهاي پرتواني سلولي در ناحيه tsix , intran1 آزاد مي شود. </p><br><p class="MsoListParagraphCxSpMiddle">2-<span> </span>فعال شدن بيش از حد jpx , Rnf12 باعث بيان بالاي xist مي گردد. </p><br><p class="MsoListParagraphCxSpLast"> </p><br><p>( X-inactivation and X-reactivation: epigenetic hallmarks of mammalian reproduction and pluripotent stem cells - Bernhard Payer • Jeannie T. Lee • Satoshi H. Namekawa - Springer-Verlag 2011)</p><br><p><strong> </strong><strong> </strong></p><br><p><strong>Epigenetic Reprogramming roads to pluripotency</strong></p><br><p>برنامه ريزي مجدد سلول ها منابع ارزشمندي را براي ايجاد سلول ها از سلول هاي بنيادي ايجاد مي کند. </p><br><p>در اينجا از روش هايي که به طور معمول براي برنامه ريزي مجدد اپي ژنتيک استفاده مي کنيم اشاره مي نماييم: </p><br><p>تکامل جانوران با لقاح و ايجاد تخم آغاز مي شود. و به سوي اندام هاي رشد يافته پيش مي رود. </p><br><p>سلول ها در اول جنيني قبل از گاسترولا پرتوان هستند و پتانسيل هاي متفاوتي را نسبت به ساير سلول هاي بالغ دارند. </p><br><p>سلول هاي بالغ شامل سلول هاي بنيادي هستند که گنجايش آن ها بسيار محدود شده است. اين عقيده که سلول هاي بالغ نمي توانند به رده طبيعي سلول هاي بنيادي برسند به خاطر ناشناخته بودن بخشي از مراحل تکاملي بود. </p><br><p>با اين حال بسياري از آزمايشات پيش گامانه، براساس يک تکنولوژي به نام انتقال هسته اي ثابت کرد که هسته هاي بالغ هنوز توانايي برنامه ريزي براي تبديل به هر سرنوشتي را دارند. </p><br><p> </p><br><p align="right"><strong>Somatic cell nuclear transfer </strong></p><br><p>انتقال سلول هاي سوماتيک</p><br><p>اين سوال که هسته سلول ها بالغ تا چه زماني totipoteut هستند، از بزرگترين سوالات مطرح شده تا آن زمان بود. </p><br><p>آن ها هسته سلول جنيني را به درون تخمک بدون هسته انتقال دارند و بچه قورباغه هاي طبيعي ايجاد شده و يا با انتقال هسته سلول اپيتليوم روده به درون تخمک فاقد هسته Xenopus، قورباغه هاي نر و ماده ايجاد شد. </p><br><p>در نتيجه اين امر به وضوح نشان داد که هسته هاي پرتوان در طول تکامل و تمايزات سلولي به طور کامل مي توانند معکوس شده باشد. </p><br><p>اين امر منجر به تولد گوسفند دالي شد که از طريق انتقال سلول هاي غدد پستاني گوسفند ماده به تخمک بدون هسته گوسفند و قرار دادن آن در رحم گوسفندي از نژاد اولي شد. </p><br><p>تولد دالي نشان داد که برنامه ريزي مجدد در سلول هاي پستانداران نيز اتفاق مي افتد. </p><br><p>بلافاصله پس از آن موفقيت اکتشافي حاصل از انتقال طول هاي سوماتيک در گونه هايي مثل (mouse) موش، bovine (گاو)، Pig (خوک)، Rat (موش رت) که مدل هاي تجربي مفيد در زمينه هاي مختلف بودند، صورت گرفت. </p><br><p>در سال 1998 گروه تامسون اولين رده سلول هاي بنيادي جنيني انسان را که مي توانست به انواع سلول ها در بدن تمايز يابد را تاسيس کرد. </p><br><p>سلول هاي بنيادي جنيني انسان شروع علاقه اي در کلونيک درماني شد. </p><br><p>هدف از توليد بلاستوسيت هاي انساني توسط انتقال سلول هاي سوماتيک هسته اي (SCNT) <span>و در نتيجه آن ايجاد لاين سلول هاي جنيني که مي تواند به سلول هاي مورد نياز براي درمان پيوند است. </span></p><br><p> </p><br><p><strong>Reprogramming by cell fusion or cell extract </strong></p><br><p><strong> </strong></p><br><p>برنامه ريزي مجدد به وسيله الحاق سلول يا عصاره سلولي: </p><br><p>براي اينکه يک تخمک بدون هسته به يک نطفه بالغ تغيير کند بايد totipotent باشد. </p><br><p>اين نشان دهنده آن است که سيتوپلاسم يک سلول مي تواند در سرنوشت سلول ديگر اثر کند. </p><br><p>با اين حال از يک سلول نرمال نمي تواند به عنوان يک سلول دريافت کننده (گيرنده) استفاده کرد، زيرا اندازه آن براي دستکاري کوچک است. </p><br><p>الحاق سلول ها اين امکان را فراهم مي کند که عملکرد سيتوپلاسم به هر هسته ديگر اجرا گردد. </p><br><p>با الحاق thymocyts با ES دريافتند تعداد سلول هاي هيبريد با خصوصيات زير برنامه ريزي مجدد شدند. </p><br><p>1- فعال شدن chrx غير فعال در برخي thymocyte</p><br><p>2- بيان ژن پرتواني از ژنوم tymocyte و ايجاد بخشي از 3 لايه زاينده در محيط invivo اما اين مطالعات در زمينه برنامه ريزي مجدد کامل نبود. مثلا نشانه گذاري ژن متيلاسيون در سلول هاي سوماتيک حفظ مي شد، اما در الگوي سلول هاي ژرمينال نبود. </p><br><p>اين اولين مدرکي بود که الحاق سلول ها با سلول جنيني مي تواند باعث برنامه ريزي سلول هاي بالغ گردد. </p><br><p>از طرفي عصاره سلولي مي تواند فعاليت هاي هسته را نشان دهد. </p><br><p>با استفاده از عصاره سلول هاي T اوليه انسان که بر روي 293 فيبروبلاست استفاده شد. </p><br><p>آن ها دريافتند که T cell293 را که مي تواند عصاره را جذب کند، برنامه ريزي مجدد را به طرف سلول هاي T cell پيش برد. </p><br><p>برنامه ريزي مجدد به وسيله الحاق سلول ها يا عصاره سلولي کمي ملاحظات اخلاقي را بالا برده و کار با آن آسان ميد. اما برنامه ريزي سلولي توسط عصاره سلولي به درجه پاييني را از پرتواني از ES منجر مي شد. و از طرفي نيز هيبريدسل هاي برنامه ريزي شده با الحاق سلولي تتراپلوئيدي اند. </p><br><p>به طور معمول از اين دو روش برنامه ريزي مجدد نمي توان براي کاربردهاي کلينيکي استفاده کرد. </p><br><p>اما اين روش ها به وضوح نشان مي دهد که برنامه ريزي مجدد را مي توان در محيط invitro بدون القاي تخمک انجام داد. </p><br><p> </p><br><p><strong>Induced pluripteacy by defined melcules: </strong></p><br><p>القاي سلول هاي پرتوان به وسيله ملکول هاي مشخص: </p><br><p>سلول هاي بنيادي پرتوان مي توانند به وسيله سلول هاي سوماتيک در نتيجه بيان Ectopic <span>4 فاکتور است: </span></p><br><p>KLF4 , C – myc, Sox2, oct4</p><br><p>بعد از آن گروهي ديگر از القاکننده هاي سلول هاي بنيادي به نام (IPS) شناسايي شد که توانايي انتقال به سلول هاي ژرمينال را داشت. </p><br><p>با اين وجود هنوز 2 مانع براي ترجمه کلينيکي از تکنولوژي سلول هاي وجود دارد: </p><br><p> توليد IPS داراي نگراني هاي ايمني بزرگ است. </p><br><p>از فاکتورهاي klf4, c-myc معروف به انکوژن هاست. در ضمن متدهاي آزاد کردن ژن به وسيله رتروويروس و يکپارچه سازي ژن هاي اگزوژنوس ممکن است موجب موتاسيون يا باآرايي گردد. </p><br><p> </p><br><p align="right">( Epigenetic reprogramming: roads to pluripotency - Wei LI1,2, Qi ZHOU- Higher Education Press and Springer-Verlag Berlin Heidelberg 2010 )</p><br><p> </p><br><p align="right"><strong>Conclusion</strong></p><br><p>مکانيسم هاي مختلف اپي ژنتيک و اهميت آن در کنترل بيان ژن ها به خصوص در زمان تغيير شرايط سلول همچون مراحل تکوين جنين و تمايز بيش از گذشته شناخته شده است.</p><br><p>شناخت بيشتر اين مکانيسم ها و نقش آن ها در بروز تغييرات ساختار و عملکردي در سطح ژنوم مي تواند اطلاعاعت قابل توجهي در خصوص الگوي ملکولي روند تمايز سلول هاي بنيادي و برقراري شرايط تمايز هدفمند سلولي فراهم آورد. </p><br><p>نقش مکانيسم هاي اپي ژنتيک در اين تمايزات کاملا بديهي و اميد است به توان از آن در جهت درمان بيماري ها مورد استفاده قرار گيرد. </p><br><p> </p><br><p> </p><br><p>بررسي هاي اپي ژنتيک سلول بنيادي و سلول هاي تمايز يافته پيش ساز، نشان داده است که رابطه پايداري بين مکانيسم هاي اپي ژنتيک و ماهيت قابل توارث بودن آن ها وجود دارد. </p><br><p>شاخص هاي اپي ژنتيکي باوجود قابل توارث بودن و پايداري، ماهيت کاملا ديناميک و قابل برگشتي داشته و بواسطه عوامل تغيير دهنده ساختار کروماتين تنظيم مي شود. </p><br><p> بررسي ها نشان مي دهد که علاوه بر ژن هاي خانگي گروه ديگري از ژن ها که مسئول پرتواني و خودنوزايي سلول هاي بنيادي هستند تقريبا در اين سلول ها بيان دائمي دارند. طي تمايز سلولي، زن هاي مسئول بنيادينگي (که شامل ژن هاي اختصاصي براي سلول هاي بنيادي اند) خاموش خواهند شد و بيان فاکتورهاي رونويسي اختصاصي ديگر باعث ظهور دودمان جديدي از ژن هاي اختصاصي در جهت ايجاد سلول جديد مي شود. اين فعاليت سلسله مراتب به عنوان مدل فعاليت سلسله مراتبي HA، مطرح مي شود که با تغيير شبکه هاي رونويسي در طول تمايز و نمو سلولي صورت مي گيرد. در مدل دوم تصوير براين است که اگرچه ژن هاي اختصاصي بافتي در سلول هاي بنيادي جنين بيان نمي شوند، اما اين ژن ها به طور اپي ژنتيکي براي بيان در مراحل بعدي نشانه دار شده اند. مطابق اين مدل شکل گيري کروماتين فعال در سلول هاي بنيادي جنيني بوفوررخ مي دهد. اما اين نواحي نشانه گذاري شده لزوما فعاليت ضروري را به عهده نداشته و صرفا به عنوان عوامل پيش برنده محسوب مي شوند. انتخاب اين نواحي ژنومي بوسيله ارتباط فاکتورهايي با ويژگي اتصال به توالي هاي خاص صورت مي گيرد. اين برهمکنش باعث فراخوان عوامل تغيير دهنده ديگري مي شود که نهايتا منجر به بيان ژن هاي اختصاصي دودمان هاي مختلف مي گردد. مدل نشانگرهاي مستعد به رونويسي در مراحل اوليه (ETCM) براساس شواهدي مطرح شده است که نشان مي دهد اگرچه بسياري از ژن هاي مربوط به دودمان هاي خاص در سلول هاي بنيادي جنيني غيرفعالند، وليکن کروماتين اين ژن ها براي بيان در مراحل بعدي نشانه گذاري شده اند. مدل سوم تحت عنوان پراکندگي يا آشفتگي رونويسي (PT) نام گذاري مي شود. در اين ديدگاه سلول هاي بنيادي جنيني يک مجموعه اي از ژن هاي مختص به خود را بوسيله فاکتورهاي ويژه اي رونويسي مي کنند. اما برخلاف تاکيد مدل HA، بقيه ژنوم بطور کامل خاموش نبوده و بيشتر نواحي آن در سطح پاييني بيان مي شوند. در سلول هاي تمايز يافته به طور هم زمان و گسترده از بيان ژن هاي مرتبط با بنيادينگي کاسته شده و دسته ديگري از ژن هاي اختصاصي مسئول تمايز و حفظ آن شروع به رونويسي مي کنند.</p><br><p>کشت سلول هاي بنيادي در محيط آزمايشگاه و تشکيل جسم شبه جنيني، تقليدي از مراحل اوليه نمو جنيني است. اجسام شبه جنيني تحت شرايط محيط کشتي مناسب مي توانند به چندين رده سلولي تمايز يابند. بررسي ها بيشتر روي مراکز تنظيمي رونويسي در سلول هاي بنيادي جنيني، سه فاکتور رونويسي OCT-4 , SOX2 , NANOG را بعنوان عوامل اصلي تاثيرگذار برروي پروموتر اين ژن ها معرفي مي نمايد. از آنجائيکه بيش از اين ژن ها غيرفعال هستند بنابراين فاکتورهاي رونويسي فوق در هر دو فرايند فعال و غير فعال کردن ژن ها موثرند. </p><br><p>تاکنون مدل هاي مختلفي از چگونگي تنظيم اپي ژنتيکي بيان مارکرهاي سلولي، به خصوص در سلول هاي بنيادي مطرح شده است اما هيچکدام از آن ها قادر به توجيه همه ابعاد اين فرايند نيستند. بنابراين دستيابي به مکانيسم هاي پيچيده سلولي، نيازمند تحقيقات بيشتر دانشمندان بوده و حقيقت در آينده پنهان است</p></div>سجاد فرخ يارtag:bioclub.ParsiBlog.com/Posts/151/%d8%aa%d8%b4%da%a9%d9%8a%d9%84+%d8%b3%d9%84%d9%88%d9%84%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d8%ae%d9%88%d9%86%d9%8a+%d8%a7%d8%b2%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86%da%98%d9%8a%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%b3%d8%aa+(1)/Wed, 20 Aug 2014 22:11:00 GMTتشکيل سلولهاي خوني ازهمانژيوبلاست (1)<div dir='rtl'><p align="center"><strong>تشکيل سلولهاي خوني ازهمانژيوبلاست</strong></p><br><p> </p><br><p><strong>چکيده :</strong></p><br><p>درک اينکه سلولهاي خوني چگونه تشکيل مي شوند از منظر زيست شناسي حائز اهميت است همچنين در درمان بيماريهاي خوني قابل استفاده است ومنجر به شناخت روشهاي جديد براي توليد سلولهاي بنيادي خونساز (HSCs) <span>مي شود .</span></p><br><p>يابراي توليد ديگر انواع سلولهاي خوني از سلولهاي بنيادي جنيني يا سلولهاي پرتوان القايي قابل استفاده است.</p><br><p>علاوه براين بيشتر فاکتورهاي کليدي رونويسي تنظيم کننده تکوين سلولهاي خوني ابتدايي در انواع مختلف سرطان خون در گير هستندودرک عملکرد آنها در طول تکوين طبيعي مي تواند کمک به مقايسه بهتر در عملکرد آنها درطول خونسازي غير طبيعي در سرطان بکند.</p><br><p>در اين review ما درباره يافته هاي امروزمان در رابطه با تکوين خون از ابتدايي ترين پيش ساز هماتوپويتيک يعني همانژيوبلاست که يک پيش ساز براي اجداد سلولي هماتوپوپيتيک و اندوتليالي است بحث مي کنيم .</p><br><p><strong>مقدمه :</strong></p><br><p><strong>Hemangioblast</strong></p><br><p>در اندامهاي مهره دارمشاهدات که اجداد هماتوپويتيک و اندوتليالي باهم ودر مکان آناتوميکي يکساني توليد مي شوند منجر به فرضيه اي در يک قرن پيش شد که اين سلولها از يک جد مزودرمي مشترک توليد مي شوند به نام همانژيوبلاست .</p><br><p>تجمع سلولهاي خوني بالغ اوليه ،اريتروسيت هاي ابتدايي ،با سلولهاي اندوتليال ساختارهاي کيسه زرده جزاير خوني ناميده مي شوند . </p><br><p>اين اريتروسيت هاي ابتدايي به طور موقتي توليد شده اند و اين جريان آغازين ، به عنوان خونسازي اوليه تعريف شده که با توليد اجداد هماتوپويتيک معيني دنبال شده .</p><br><p>مطالعات اخير نشان مي دهد که جريان ابتدايي خونسازي توليد بعضي مگاکاريوسيتها وماکروفاژها را شامل مي شود.</p><br><p>تکوين يک مدل آزمايشگاهي کيسه زرده در آزمايشگاه در شناسايي همانژيوبلاست در محيطزنده بسيارمهم است .</p><br><p>اين مدل روي توانايي سلولهاي بنيادي جنيني در تمايز يک گروه بزرگ انواع سلولي شامل پيش سازهاي خوني درآزمايشگاه پايه گذاري شده .</p><br><p>گروه Gordon keller يک پيش ساز را شناسايي کردند که آن را </p><br><p>blast colony forming cell (BL-CFC) </p><br><p>ناميدند که تشکيل يک کلني بلاست را مي دهد شامل هردو سلولهاي اندوتليالي و هماتوپويتيک که معادل آزمايشگاهي همانژيوبلاست را بيان مي کند .</p><br><p>BL-CFC فاکتور رشد مجراي اندوتليالي و مارکر مزودرمي Brachyury رابيان مي کند .</p><br><p>با استفاده از اين دومارکر گروه Keller در نهايت همانژيوبلاست را در in vivoدر گاسترولاسيون جنين هاي موشي رديابي کردند .</p><br><p>اين پيش ماده عمدتا در خط ابتدايي جنين جاي دارد که دريک دوره کوتاه زماني قابل شناسايي است.</p><br><p>اين کار متعاقبا با شناسايي همانژيوبلاست در جنين زبرافيش با استفاده از سيستم رديابي سلولي گسترش يافت.</p><br><p>اين عقيده که هر جزيره خوني توسط يک همانژيوبلاست توليد شده اخيرا توسط ueno et al.به بحث گذاشته شد .يک آزمايش رديابي سلولي اجدادي نشانگر اين بود که جزاير خوني شامل خون و سلولهاي اندوتليال از منشا هاي clonal متفاوت هستند .</p><br><p>اين يافته جديد بيان مي کند که همانژيوبلاستها بطور مستقيم ازجزاير خوني کيسه زرده نيستند .</p><br><p>اين مرتبط با مشاهداتي است که پيش سازهاي همانژيوبلاست در خط ابتدايي يافت مي شوند بيان شده که تعهد هماتوپويتيک و اندوتليال ازاين پيش سازها قبل از اينکه همانژيوبلاستها به جزاير خوني برسند اتفاق مي افتد .</p><br><p>نظريه همانژيوبلاست با ادعايي که سلولهاي هماتوپويتيک اغلب از سلولهاي Flk1- ايجاد مي شوند مبارزه کرد تا زمانيکه سلولهاي اندوتليال از سلولهاي Flk1+ به وجود آمدند .به هرحال اين نتيجه با مطالعه اخير رد شد که با استفاده از يک سيستم رديابي ساده تر نشان دادکه اغلب سلولهاي </p><br><p> </p><br><p>هماتوپويتيک جزاير خوني و سلولهاي هماتوپويتيک مقيم مغز استخوان بالغ زاده هاي سلولهاي بيان کننده ي Flk1 هستند .</p><br><p> </p><br><p>گرچه عقيده همانژيوبلاست معمولا به خونسازي جنيني مربوط است اما شواهدي براي حضور چنين پيش سازي در بزرگسالان وجود دارد خصوصا در انسانها .</p><br><p>ادامه دارد...</p></div>سجاد فرخ يارtag:bioclub.ParsiBlog.com/Posts/150/%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%a7%da%af%d8%a7%d8%b3%da%a9%d8%a7%d8%b1+2/Fri, 06 Dec 2013 18:42:00 GMTماداگاسکار 2<div dir='rtl'><p><br><p><strong><em><span style="color: #ff0000;">آب و هواي ماداگاسکار </span></em></strong></p><br><p><strong>معمولا ماداگاسکار دو فصل دارد : يک فصل گرم باراني از نوامبر تا آيپريل و يک فصل خنک تر و خشک از مي تا اکتبر . </strong></p><br><p><strong> <span style="text-decoration: underline;">ساحل شرقي مرطوب ترين نقطه جزيره است که جنگل ها ي انبوه جزيره در آن منطقه قرار دارد . اين منطقه همچنين به صورت دوره اي توسط طوفان هاي گرمسيري و تندبادها تخريب مي شود . </span></strong></p><br><p><strong> مناطق <span style="text-decoration: underline;">مرتفع مرکزي به مراتب خنک تر و خشک تر و محل کشاورزي ماداگاسکار مخصوصا برنج هستند . </span></strong></p><br><p><strong><span style="text-decoration: underline;">ساحل غربي</span></strong><strong> محل جنگل هاي خزان کننده است . </strong></p><br><p><strong>جنوب شرقي ماداگاسکار خشک ترين آب و هواي جزيره را دارد .</strong></p><br><p><strong> </strong></p><br><p><strong><em><span style="color: #ff0000;">اکولوژي ماداگاسکار </span></em></strong></p><br><p><strong>ماداگاسکار به عنوان يک کانون تنوع زيستي در جهان "در نظر گرفته مي شود </strong></p><br><p><strong> ماداگاسکار در مقايسه با ساير نقاط روي زمين ، داراي تعداد زيادي از گونه هاي موجودات زنده (گياهان ، جانوران ، قارچها ، و غيره) مي باشد ، که اکثر آنها را در هيچ جاي کره زمين نمي توان يافت . </strong></p><br><p><strong>حدود 12000 گونه گياهي شناخته شده در ماداگاسکار وجود دارد ،</strong></p><br><p><strong> 80 </strong><strong>?</strong><strong> از گونه ها ، و 9 خانواده گياهي وجود دارد که تنها در ماداگاسکار يافت مي شوند (يعني ، آنها بومي مي باشند ) .</strong></p><br><p><strong>دانشمندان فکر مي کنند دو دليل براي اين تنوع شگفت انگيز (گوناگوني حيات) در جزيره ماداگاسکار وجود دارد.</strong></p><br><p><strong><span style="text-decoration: underline;"> اول اينکه</span></strong><strong> ، ماداگاسکار حدود 160 ميليون سال از قاره آفريقا جدا شده است و حدود 90 ميليون سال از هند و استراليا جدا شده است. </strong></p><br><p><strong><span style="text-decoration: underline;"> دوم اينکه</span></strong><strong> ، جزيره داراي 7 منطقه مختلف زيستي (انواع زيستگاه) مي باشد از جنگل هاي استوايي گرفته تا مناطق بياباني. </strong></p><br><p><strong>اين امر به دليل ساختار چشم انداز و بادهاي گرمسيري‌ جنوب شرقي رخ داد.</strong></p><br><p><strong>اين دو دليل اين امکان را به موجودات مي دهند که وقت کافي و زيستگاه هاي متفاوت زيادي براي سازگاري داشته باشند ( و موجب تنوع گونه هاي گياهي و جانوري مي شود). </strong></p><br><p><strong>اين يکي از معدود نقاط زمين مي باشد ، که در آن گونه هاي جديد پستانداران هنوز هم يافت مي شوند. ماداگاسکار گوهر زيستي است. </strong></p><br><p><strong><em><span style="color: #ff0000;">مردم ماداگاسکار</span></em></strong></p><br><p><strong>بعضي انسان شناسان بر اين باورند که براي اولين بار اندونزي ها 2000 سال پيش در اين جزيره ساکن شدند نه سياهان آفريقا و مردم افريقا ديرتر به آنجا وارد شدند . عده ديگري هم عقيده دارند که مردم ماداگاسکار از نسل اندونزي ها و آفريقايي هستند که قبل از آمدن به اين جزيره دورافتاده با هم مخلوط شده اند . </strong></p><br><p><strong> با اين وجود بيشتر متخصصان بر اين باورند که ساکنان ماداگاسکار اخيرا به اين جزيره وارد شده اند ( هيچ نشانه اي از عصر حجر در ماداگاسکار وجود ندارد) و مهاجرت هاي بعدي باعث مخلوط شدن گروهاي ديگري (مانند عربها و هنديها) شده است . </strong><strong>قويترين وجه مشترک مالاگاسي</strong><strong> ه</strong><strong>ا زبان مشترک آنان است</strong><strong>. </strong></p><br><p><strong><em><span style="color: #ff0000;">مشکلات زيست محيطي ماداگاسکار</span></em></strong></p><br><p><strong>1</strong><strong>- </strong><strong> ازبين رفتن جنگل</strong><strong> ه</strong><strong>ا و زيستگاه </strong><strong>ه</strong><strong>ا</strong></p><br><p><strong>2 - </strong><strong> آتش</strong><strong> ه</strong><strong>اي کشاورزي</strong></p><br><p><strong>3 - </strong><strong> فرسايش و از بين رفتن خاک</strong></p><br><p><strong>4 - </strong><strong>ب</strong><strong>ه</strong><strong>ره برداري بيش از حد از منابع زنده شامل شکار و جمع آوري بيش از حد گونه </strong><strong>ه</strong><strong>ا از حيات وحش</strong></p><br><p><strong>5 - </strong><strong>معرفي گونه </strong><strong>ه</strong><strong>اي خارجي</strong></p><br><p><strong><em>حفاظت از محيط زيست ماداگاسکار</em></strong></p><br><p><strong>درحالي</strong><strong>که ماداگاسکار مشکلات زيست محيطي دارد، تعداد زيادي از مردم براي حفاظت از جنگل</strong><strong> ه</strong><strong>ا و موجودات</strong><strong>بومي آن تلاش مي</strong><strong>کنند. </strong></p><br><p><strong> </strong><strong>امروزه ماداگاسکار يکي از ب</strong><strong>ه</strong><strong>ترين سيستم</strong><strong> ه</strong><strong>ا را در بين پارک</strong><strong> ه</strong><strong>اي حيات وحش</strong><strong>آفريقا دارد و براي جذب اکوتوريست</strong><strong> ه</strong><strong>ا تلاش ميکند. اکوتوريست</strong><strong> ه</strong><strong>ا کساني </strong><strong>ه</strong><strong>ستند که به طبيعت و فر</strong><strong>ه</strong><strong>نگ</strong><strong>بومي علاقه مندند و ميخوا</strong><strong>ه</strong><strong>ند کمترين تاثير را بر محيط زيست داشته باشند.</strong></p><br><p><strong>اکوتوريسم با بوجودآوردن</strong><strong>موقعيت شغلي مانند: را</strong><strong>ه</strong><strong>نما، آشپز و باربر براي مردم محلي مي تواند به اقتصاد ماداگاسکار کمک کند و در</strong><strong>عين حال منبعي باشد براي بدست آوردن بودجه براي تلاش</strong><strong> ه</strong><strong>اي حفاظتي.</strong></p><br><p><strong><em> </em></strong></p><br></p></div>سجاد فرخ يارtag:bioclub.ParsiBlog.com/Posts/149/%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%a7%da%af%d8%a7%d8%b3%da%a9%d8%a7%d8%b1/Fri, 06 Dec 2013 18:39:00 GMTماداگاسکار<div dir='rtl'><p> </p><br><p><strong><span style="font-family: "><span style="color: #ff0000;">نگاه کلي به ماداگاسکار : </span></span></strong></p><br><p><span style="font-family: "><strong> </strong><strong>ماداگاسکار در نزديکي ساحل شرقي جنوب افريقا در اقيانوس هند قرار گرفته است به عنوان چهارمين جزيره بزرگ دنيا ، اين جزيره از فرانسه بزرگتر و از تگزاس کوچکتر است .</strong></span></p><br><p><span style="font-family: "> <strong> در حدود 150 ميليون سال پيش ماداگاسکار از افريقا جدا شده است .</strong></span></p><br><p><strong><span style="font-family: "> به همين دليل بيشتر گياهان و جانوران موجود در اين جزيره در هيچ کجاي ديگر ياقت نمي شود . </span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: ">به دليل دور افتادن اين جزيره ، تا حدود 2000 سال پيش ماداگاسکار خالي از سکنه بود . </span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: "> مالاگاسي ها ، مردم بومي اين جزيره از نسل اندونزي هايي هستند که با گذاشتن از اقيانوس هند به اين جزيره آمدند . </span></strong></p><br><p><span style="font-family: "><strong> عرب ها و افريقايي ها بعدها به جزيره آمدند و تاثير زيادي بر فرهنگ جزيره گذاشتند</strong> . </span></p><br><p><span style="font-family: "><strong> </strong><strong>جغرافيا ماداگاسکار</strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong>کمي بزرگتر از کاليفرنيا ، </strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong> ماداگاسکار چهارمين جزيره بزرگ دنيا بعد ازگرينلند ، گينه نو و بورنيو است</strong></span></p><br><p><strong><span style="font-family: "> با قرار گرفتن در غرب اقيانوس هند ، ماداگاسکار دورترين نقطه اي است که کسي مي تواند به آن از امريکا سفر کند . پرواز به آنتاناناريو ، پايتخت ماداگاسکار مسافتي حدود 11000 مايل يا 17700 کيلومتر مي باشد و حداقل 23 ساعت طول مي کشد . </span></strong></p><br><p><span style="font-family: "><strong>× </strong><strong>اين منطقه ساحلي</strong><strong> </strong><strong>کم ارتفاع کشور راهي به فلات مرکزي دارد. </strong></span></p><br><p><strong> </strong></p><br><p><strong><span style="font-family: ">ماداگاسکار را مي توان به 5 منطقه جغرافيايي تقسيم کرد که عبارتند از : </span></strong></p><br><p><span style="font-family: "><strong>1 - سواحل شرقي </strong><strong>Massif Tsaratanana</strong></span></p><br><p><strong><span style="font-family: ">2 - ارتفاعات مرکزي : در عرض جزيره امتداد داشته و ارتفاع آن بين 2600 تا 5800 فوت مي باشد . </span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: ">3 - سواحل غربي </span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: ">4 - جنوب غربي</span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: ">5 - تساراتانانا مسيف در شمال : مرتفع ترين کوه هاي جزيره را شامل مي شود . </span></strong></p><br><p><strong><span style="font-family: "> بالاترين ارتفاعات به موازات سواحل شرقي مي باشد ، در حالي که شيب زمين به تدريج به طرف سواحل غربي بيشترمي شود.</span></strong></p><br><p><span style="font-family: "><strong><span style="text-decoration: underline;">برجسته ترين ويژگي در</span></strong><strong> <span style="text-decoration: underline;">ساحل شرقي جزيره توسط شبه جزيره ماسوالا (</span></strong><strong>(Masoala </strong><strong> شکل گرفته است </strong><strong>.</strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong><span style="text-decoration: underline;">ويژگي برجسته</span></strong><strong> <span style="text-decoration: underline;">ارتفاعات مرکزي ، يک کافت دره (دره نشستي) است که از شمال به جنوب جاري مي باشد ، که در شرق آنتاناناريوو واقع شده و شامل </span></strong><strong>Alaotra Lac </strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong>ماداگاسکار معمولا " <span style="text-decoration: underline;">جزيره بزرگ قرمز " ناميده مي شود و اين به اين خاطر است که خاک آن قرمز رنگ است که براي کشاورزي نامناسب است . </span></strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong> همچنين تشکيلات جالبي از سنگ آهک در غرب و شمال ماداگاسکار وجود دارد . </strong></span></p><br><p><span style="font-family: "><strong> اين تشکيلات که با نام </strong><strong>tsingy</strong><strong> شناخته مي شوند در اثر بارندگي طي سال ها که باعث ساييده شدن سنگ آهک شده ، به وجود آمده اند . </strong></span></p><br><p> </p></div>سجاد فرخ يارtag:bioclub.ParsiBlog.com/Posts/148/%d8%a7%d8%aa%d9%88%d9%81%d8%a7%da%98+3/Fri, 21 Dec 2012 10:51:00 GMTاتوفاژ 3<div dir='rtl'><p style="text-align: justify;"><br><p style="text-align: justify;"><span style="color: #ff0000;"><strong>فراورده هاي آنکوژني و عوامل بازدارنده تومور در تنظيم و تعديل اتوفاژ :</strong></span></p><br><p style="text-align: justify;">مسير PI3K - AKT – mTOR شايد عمدتا با مسير سيگنال دهي در سرطان هاي انساني فعال شده باشد .دو مکانيزم عمدتا مشاهده شده اصلاح P13K- Akt –m TOR در سلول هاي سرطاني عبارتن از فعال سازي دريافت کننده کينازتريوزين و جهش ساختار اجزاء خاص مسير سيگنال دهي . اين مسير عبارت است از سيستم هدايت سيگنال اصلي که سيگنال ها را از فاکتور هاي رشد – مواد مغذي و انرژي براي تنظيم رشد سلول و تکثير از طريق فرايند هاي سلولي مختلف هدايت ميکند .</p><br><p style="text-align: justify;">کمپلکس (mTORC1 ) mTOR1 عامل اصلي تنظيم کننده اتوفاژ بوده که به صورت ابزار مولکولي اتوفاژ وارد عمل ميشود . اين کمپلکس به سيگنال هاي بالايي متصل شده که بازدارنده اتوفاژ از طريق AKT هستند . در شرايط سرشار از مواد غذايي mTORC1 فسفريل دار کردن ULK2 , ULK1 ( 2 نمونه از 5 همولوگ Atg1 در انسان )و mAtg13 و بازدارندگي آغاز اتوفاژ را به عهده داشته که با اين حال بر اساس غير فعال شدن mTORC1 با فعال شدن ULK2 , ULK1 اتوفاژ صورت مي گيرد </p><br><p style="text-align: justify;"><span style="color: #ff0000;"><strong>پروتئين هاي خانواده BCL-2 </strong></span></p><br><p style="text-align: justify;">مولکول هاي مهم ديگر در تنظيم اتوفاژ Beklin1 ميباشد . Beklin1 ارتولوگ جانوران Atg6 / vps30 در مخمر ها مي باشد . اين مولکول بارده III p13k (p13kc3 ) vps34 براي تشکيل غشاء دو گانه اتوفاژي اوليه اتوفاژو فر ها واکنش برقرار ميکنند . </p><br><p style="text-align: justify;">Beklin1 در به کار گيري دوباره پروتئين اتوفاژ از قبيل UVRAG ( ژن هاي مقاوم در برابر پرتوهاي UV ) و Ambra1 ( مولکول هاي فعال سازي اتوفاژ تنظيم شده با Beclin1 ) و Bif1 ( Endophillin B1 ) و Barkor ( عامل تنظيم کننده اصلي اتوفاژ بوسيله Beclin1 ) تا اتوفاژور براي بازدارندگي و فقط اتوفاژ نقش دارد . Beclin1 نخست جدا شده و به صورت غده مرکب بافت لنفاوي / سرطان سلول B (BCL-2 ) با پروتئين واکنش ميدهد . اين عامل متشکل از 3 همولوگ BCL-2 ( BH3 ) موجود در بسياري از پروتئين هاي خانواده BCL2 بوده که در واکنش با BCL-2 و BCL-XL لازم و ضروري است . </p><br><p style="text-align: justify;">پروتئين هاي خانواده BCL-2 نقش دو گانه اي در تنظيم اتوفاژ بر عهده دارند . انکوپروتئين هاي ضد آپوپتوز از قبيل BCL-W , BCL-XL , BCL-2 و MCL-1 قادر به بازدارندگي اتوفاژ بوده در حاليکه پروتئين هاي صرف BH3 پيشبرنده اپوپتوز از قبيل Puma , NOXa , Bik , Bad , BN/p3 و BimEL اتوفاژ را ايجاد ميکنند . در موش و انسان Beclin 1 به لحاظ ساختاري با پروتئين هاي ضد اپوپتوز واکنش ميدهند . </p><br><p style="text-align: justify;">واکنش BCL-2 / BCL-XL با کمپلکس Beclin 1 / vps34 فعاليت p13kc3 /vps34 را کاهش ميدهد در حاليکه بخش BH3 پروتئين هاي صرف BH3 مثل پروتئين هاي Bad بطور کلي تخريب بازدارندگي واکنش Beclin 1 و BcL-2/BCLXl و در نتيجه اتوفاژ را به عهده دارند . </p><br></p><br><p style="text-align: justify;">در حال حاضر کيناز 1 انتهاي –N c-jun ( JNK1 ) يک پروتئين کيناز فعال شده ميتوژني واسطه فسفريل دار شدن BCL-2 و بازدارندگي فعاليت آن براي پيوند Beclin 1 و تسهيل اتوفاژ در طول محروميت مواد مغذي ميباشد . JNK همچنين به صورت يک عامل بازدارنده تومور در طول فعاليت محدود کننده تبديل القاء شده RAS در محيط زنده محسوب ميشود . علاوه بر اين جهش هاي ژنيبراي کيناز 4 فعال شده با ميتوژن يک عامل فعال کننده JNK در انواع سرطان هاي پانکراس – سينه – روده - ريه و پروستات متداول ميباشد . همچنين دخالت JNK در پيشرفت تومور به عنوان يک مسئله بحث انگيز باقي مانده است . فعال سازي JNK اتوفاژ انجام شده با Beclin 1 نقش آن را در بازدارندگي تومور نشان ميدهد . ديگر عوامل بازدارنده تومور که تنظيم مثبت فعاليت Beclin1 را بر عهده دارد .DAPK ( پروتئين کيناز عامل مرگ ) به طور فيزيکي با Beclin 1 و فسفاتهاي Beclin1 بر Thr119 يک موقعيت اساسي در بخش BH3 , Beclin1 واکنش داده و موجب افزايش جداسازي Beclin1 از بازدارنده هاي آن يعني BCL-X و در نتيجه اتوفاژ ميشود </p><br><p style="text-align: justify;"><br><p><strong><span style="color: #ff0000;"><span>PTEN </span></strong></p><br><p>عامل توقف تومور و دومين ژن توقف کننده تومور جهش شده در سرطان هاي انسان محسوب ميشود . عملکرد اوليه PTEN مخالف p13k از طريق فعاليت فسفاتاز ليپيد موجود با فسفريل دار کردن ptdlns – 3 , 4 , p2 و ptdlns – 3 , 4 , 5 , p3 در موقعيت D3 است . ظاهر شدن اکتوپن ژن وحشي PTEN القاء توقف رشد G1 و anoikis و آپوپتوز يا اتوفاژ وابسته به اهداف انسداد کننده سيگنال دهي mTOR يا BCL-2 / BCL- XL را بر عهده داشته در حاليکه ژن سيتوپلاسمي بازدارندگيسطوح اتوفاژ مستقل از فعاليت نسخه برداري انرا موجب ميشود . </p><br><p> مسير RB- E2F1 و CDK1s ( بازدارنده هاي کيناز وابسته به سيکلين ) و RB اولين عامل توقف تومور شناسايي شده مي باشد . در ابتدا نقش بازدارندگي تومور RB عمدتا به نقش اصلي ان در تنظيم سيکل سلولي ارتباط داشته که در آن RB توقف سلول ها در فاز G1 از طريق اتصال و بازدارندگي فاکتورهاي نسخه برداري E2F را بر عهده دارد .</p><br><p>با وجود اين اکنون تصور ميرود RB علاوه بروظيفه توقف چرخه سلولي نقش هاي سلولي بسياري دارد از جمله کنترل تقسيم سلولي در طول مرحله تشکيل جنين و در بافتها ي رشد يافته تنظيم اپوپتوز – حفظ بازداري واقعي چرخه سلولي و حفظ پايداري کروموزومي . غير فعال شدن RB در بسياري از سرطان ها مشاهده شده است . در تومور ها با ژن RB نوع ريسکي RB غالبا بواسطه عدم توليد فعال کننده ها همچون پروتئين (p16) P16LNK4a و توليد بيش از حد بازدارنده ها از جمله سيکلين D1 و cdk4 غير فعال ميشود .</p><br><p>RB همچنين هدف ويروس هاي تومور DNA نيز مي باشد که سرطان را موجب ميشود به عنوان مثال در سرطان گردن و آماس سرطاني سلول پولکي ( سلول ها شبيه به پولک ماهي ) سر و گردن تشکيل تومور ها تا حدودي بواسطه غير فعال شدن RB از طريق توليد انکوپروتئين E7 با ورم و بر آمدگي پوستي انسان شروع ميشود . </p><br><p>اولين نشانه مبني بر اين که RB به اتوفاژ هاي ارائه شده در گزارش مربوط ميشود نشان مي دهد که p27(kip1) فعال کننده RB زمانيکه بيش از حد در سلول ها ي غدد مغزي توليد ميشود اتوفاژ را موجب مي گردد . علاوه بر اين زمانيکه سلول ها کمبود گلوکز را متحمل ميشوند p27 در جريان پايين Thr198 مسير و گذرگاه حساس به انرژي LKB1 – AMPK فسفردار ميشود . فسفريلاسيون و فسفردار شدن p27 موجب پايدار سازي p27 گشته و امکان زنده ماندن سلول ها را در پي توقف فعاليت عامل رشد و تنش متابوليک از طريق اتوفاژ ها فراهم مي اورد . </p><br><p>P27 و p16 که هر دو فعال کننده هاي RB مي باشند القاء اتوفاژ ها را شيوه وابسته به RB نشان داده اند . علاوه بر اين احياء و تجديد توليد RB در سلول هاي RB-null اتوفاژ ها را موجب مي گردد . با وجود اين زمانيکه E2F1 هدف بازداري اصلي نقش RB همراه با RB در سلول ها توليد ميشود با اتوفاژ ها به واسطه گري RB مخالفت مي کند و اپوپتوز را موجب ميگردد و ژن هاي جهش RB که قادر به پيوند با E2F نبوده نمي توانند باعث اتوفاژ ي شوند . در نتيجه RB از طريق بازداري فعاليت E2F1 اتوفاژي را موجب ميشوند . </p><br><p>به عنوان يک دليل تاييد کننده اين فرايند BCL-2 که توسط E2F1 فعال ميشود و از طريق پيوند با Beclin 1 از اتوفاژي ممانعت مي کند بواسطه فعاليت RB رو به پايين تنظيم ميشود . بنابر اين همانطور که اين دو پروتئين نقش هاي مخالفي را در تنظيم چرخه سلول و مرگ سلولي برنامه ريزي شده ايفا مي نمايند و آنها در تنظيم اتوفاژ ها نيز عليه يکديگر عمل ميکنند . </p><br><p>با وجود اين E2F1 بيش از 2000 ژن را به طور سرتاسري فعال ميسازد و نقش E2F1 در تنظيم نسخه برداري شديدا وابسته به قشر مخ ميباشد . علاوه بر اين RB با بيش از 200 پروتئين بر هم کنش مي دهد در نتيجه نقش RB-E2F1 در تنظيم اتوفاژ ها ميتواند منحني باشد . به عنوان مثال زمانيکه سلول ها کاهش اکسيژن بافت را متحمل ميشوند ظاهرا RB اتوفاژي با واسطه گري عامل موجب شونده کمبود اکسيژن بافت را از طريق تضعيف القاء Bnip3 توسط E2F1 به صورت منفي تعديل مي کند . فعال سازي سرتاسري ضعيف E2F1 ژن هاي وابسته به اتوفاژي در سيستم توليد E2F1 در اثر مصرف دارو مشاهده شده است . اخيرا گزارش شده است که اتوفاژي در طول دوره پيري فعال ميشود و اينکه ممکن است فرايند کسب فنوتيپ پيري را واسطه گري مي کند در نتيجه با توجه به نقش حساسي که CDKis و RB در طول پيري سلولي ايفا ميکنند احتمالا بين اتوفاژي ايجاد شده بواسطه اين مولکول ها و پيري سلول ها ارتباطي وجود دارد . </p><br><p> </p><br></span></p></div>سجاد فرخ يار